مهرادمهراد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
مينامينا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مهراد و مینا نشانه های رحمت خدا

عكس

مهراد در حال نماز خواندن: مهراد در حال چوب زدن به آب در روستاي بابا حاجي: اينم يه پسر مؤدب كه ميخواد بره مهموني و ميگه ازم عكس بگير مامان: اينجا هم خاله بهاره داره آموزش حلقه زدن به مهراد ميده كه يه وقت شكمش بزرگ نشه و هميشه خوش تيپ بمونه: اينجا هم مهراد در كنار درياي شهر ما هستش(بابايي ميگه وقتي بچه بودن بچه هاي فاميل به اينجا مي گفتن دريا): اما اندر احوالات مهراد اينكه دو روزه بابايي رفته اردو و مهراد حسابي دلتنگ باباشه و حسابي بيقراري مي كنه براي باباش الهي فداش بشم من كه اين همه منتظره كه باباش برگرده ..ايشالله امشب ديگه باباشو بغل مي كنه و ديگه تموم دلتنگي هاش تموم ميشه ...
14 ارديبهشت 1391

اولين غذا

  چند روز پيش اولين غذات رو انتخاب كردي .........مي دوني چي بود: نون و ماست يادمه اون شب دو نوع غذا برات درست كرده بودم كه هر كدوم رو دوست داشتي بخوري.........ولي تو گفتي ماست ..بعدشم گفتي نون  و نون ها رو خورد كردي توي ماست و خوردي الهي قربونت برم........از اون روز همش داري نون و ماست ميخوري و گاهي هم سيب زميني سرخ شده   كلمات زيادي رو ياد گرفتي و تكرار مي كني...تقريبا روزي چندكلمه ي جديد مي گي دوكلمه اي هم كه ديگه زياد مي گي ديشب يه گز دادي دست من و جلوم ايستادي و گفتي مامان بخور...............منم گفتم چشم دوباره گفتي بخور...............نگات كردم باز گفتي مامان بخور...............اين دفعه خند...
12 ارديبهشت 1391
1